☼ نوشته های در ب در ☼

می نویسمـ...شایـد بمانـد

☼ نوشته های در ب در ☼

می نویسمـ...شایـد بمانـد

تعادل


 عشق ورزی چوپانی گوسقند دل است 


او گرسنه است و بی پروا هوای چریدن میکند. 


 به چراگاهی امن باید ببری 


نه انقدر عشقش بخورانی که تلف شود 


نه انقدر بی بهره اش کنی که نحیف و بی جان شود.


...افسوس این ترازو به آسانی به تعادل نمیرسه


و آزارش از همینجا شروع میشه.


((پیتاک))


شایعه


میگویند حدود ٧٠٠ سال پیش، در اصفهان مسجدی میساختند.

روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند

و آخرین خرده کاری ها را انجام میدادند.

شخصی از آنجا رد میشد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت:

فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه!

کارگرها خندیدند.

اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت : چوب بیاورید !

کارگر بیاورید ! چوب را به مناره تکیه بدهید.

فشار بدهید. فششششششااااررر...!!!

و مدام از اون شخص میپرسید:  درست شد؟!!

مدتی طول کشید تا اون شخص گفت : بله ! درست شد !!! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت...

کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسیدند ؟!

معمار گفت : اگر این شخص، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت میکرد و شایعه پا میگرفت،

این مناره تا ابد کج میماند و دیگر نمیتوانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم...

این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم !