آرامش و فراقت را نمی شناسد...
سکوت را نمی شناسد..
مدام خود را تکرار و فرسوده میکند..
آنچه آرام است میتواند زایشی نو داشته باشد.
و بیحاصل میماند....
در پایان یافتن , تولدی نو است و مرگ همانقدر نزدیک است که زندگی..
تقریبا همه اشتغالات ما سطحی و بی مایه است
کارمان با آنها خیلی زود تمام میشود
و از نو با چیزهای سطحی دیگری آغاز میکنیم
ناشناخته ی پایان ناپذیر چیزی نیست که بتوان از طریق حرکتهای ذهنی آنرا کشف کرد.
عشق ورزی چوپانی گوسقند دل است
او گرسنه است و بی پروا هوای چریدن میکند.
به چراگاهی امن باید ببری
نه انقدر عشقش بخورانی که تلف شود
نه انقدر بی بهره اش کنی که نحیف و بی جان شود.
...افسوس این ترازو به آسانی به تعادل نمیرسه
و آزارش از همینجا شروع میشه.
((پیتاک))
زمانی در گذشته ,
مجبور شدم قوی باشم ,
قوی به معنای واقعی.....
قوی تر از آنچه که تصورش را نمیکردم ,
و وقتی تمام شد....
فهمیدم که میتوانم
از پس همه چیز برآیم.
پ.ن: درد آدمها رو دگرگون میکند.
امروز را با پرسه زدن تلف میکنید ,
تا اینکه فردا دوباره این کار را از سر میگیرید
و روز بعد سستی بیشتر .
هر تردید و دودلی یک تاخیر به دنبال دارد.
و روزها با تاسف از روزهای از دست رفته تلف میشود.
آیا شما فردی قاطع و جدی هستید؟
اگر چنین است همین لحظه ها را دریابید.
جسارت مولد و آفریننده نبوغ , قدرت و اعجاز است.
تنها کافی ست برخیزید و وارد میدان کارزار زندگی شوید
تا کار کامل شود و به پایان برسد.
گوته
رالف واندو امرسون میگوید :
"صداهایی وجود دارند که , آنها را در انزوا می شنویم.
اما همین صداهــــــا ,
هنگام ورودمان به میان مردم به خمودی می گراید
و غیر قابل شنیدن میشود.
اجتماع در همه جا علیه بشریت و یکایک اعضای آن توطئه میکند.
میتوان اجتماع را یک شرکت سهامی عام تصور کرد,
که اعضای آن برای تضمین بهتر منافع مادی سهامداران
در ازای تسلیم آزادی و فرهنگشان به توافق میرسند.
همرنگی و انطباق با مردم جامعه بیشترین تقاضا از آنهاست.
اجتماع نام ها و آداب و رسوم را دوست دارد,
از واقعیت و افراد خلاق و خوداتکــــــــا متنفر است .
انسان در هر وضعیت و منزلت , نباید دنباله رو باشد.
فردی که درصدد گرداوری نخل های جاوید است نباید با پیروی از
الگوهای خاص جامعه این کار را به تاخیر اندازد.
هیچ چیز غیر از یکپارچگی ذهن نهایتا مقدس نیست.
و هیچ قانونی به اندازه طبیعتم برایم مقدس نیست."
از این اعتقادات دوری کنید:
1- توجیه شکستها و بی ارزش کردن موفقیتها با نسبت دادن به شانس
2- به رقیبان به چشم دشمن نگاه کردن و پیش گرفتن جنگ به جای رقابت
3- اعلام نکردن نظرات از ترس مخالفت دیگران
4- "من از کارم متنفرم " به جای " من باید کارم را دلپذیرتر کنم "
5- از بین بردن فرصتها با " ایده خوبی ست اما ..." به جای ارائه ایده جدید و بهتر.
هنگامیکه سکان دار سکان کشتی را به چپ یا به راست می چرخاند ,,
کشتی فورا در جهت دلحواه قرار نمیگیرد,
آنگاه سکان را به حالت اول برمیگرداند,
و دوباره آنرا تنظیم میکند,,
و این جریان کنش و واکنش و تنظیم مسیر به صورتی پایان ناپذیر ادامه دارد.
(باک مینستر فولر)
پ.ن: برای داشتن یک زندگی موفق نباید همیشه انتظار داشت که کشتی زندگیمان در جهت مورد نظر قرار بگیرد
گاهی آنچنان ناگهانی منحرف میشود که ممکن است تا مدتهای طولانی برای در مسیر قرار دادن این کشتی عظیم
وقت و عمری از ما گرفته شود , پس مهم در تکاپو بودن است .مثل ناخدا باشیم ....