☼ نوشته های در ب در ☼

می نویسمـ...شایـد بمانـد

☼ نوشته های در ب در ☼

می نویسمـ...شایـد بمانـد

پرواز عقابها را باور کن


کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت.

یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد

که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد.

بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود.

مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند

و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد

تا جوجه به دنیا بیاید.

یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد.

جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که

 جوجه عقاب باور کرد که

 چیزی جز یک جوجه خروس نیست.

او زندگی و خانواده اش را دوست داشت

اما چیزی از درون او فریاد می زد که تو بیش از این هستی.

تا اینکه یک روز که داشت در مزرعه بازی می کرد

متوجه چند عقاب شد که در آسمان

اوج می گرفتند و پرواز می کردند.

عقاب آهی کشید و گفت: ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم.

مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند: تو خروسی و یک خروس

هرگز نمی تواند بپرد.

اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند

 خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد.

اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت

به او می گفتند که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد

و عقاب هم کم کم باور کرد.

بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد

و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد

و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنیا رفت...


** تو همانی که می اندیشی، هیچگاه به این اندیشیدی که تو یک عقابی؟ پس به دنبال

رویاهایت برو و به یاوه های مرغ و خروسهای اطرافت فکر نکن.**

گابریل گارسیا مارکز

پ.ن: ره آسمان درونست ، پر عشق را بجنبان /  پر عشق چون قوی شد ، غم نردبان نماند ...(مولوی)

نظرات 2 + ارسال نظر
یادداشتهایی برای هیچ کس شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 11:38 ب.ظ http://badsectorr.blogsky.com/

سلام...
متن زیبایی بود.
در تاییدش فقط یک کلمه میشه گفت:
لایک!!!

سلاام
ممنونم
تشکر از لطفت

لیلی جمعه 10 خرداد 1392 ساعت 07:46 ب.ظ

سلام فرزانه بانو
شرمنده من خیلی وخ بود نیومده بودم اینجا نه
خیلی داستان قشنگی بود
دلم واسه جوجه عقاب سوخت
امیدوارم هیشکی نخواد ک از خود واقعیش ب خاطر اطرافیانش بگذره

سلاام لیلی عزیزم
اختیار دارین شما ببخشید
اینروزا ارتباطمو با نت کمتر کردم اگه کمتر هستم واقعا شرمنده
من هم امیدوارم لیلی گلم اینکه هیچوقت خودمونو
دست کم نگیریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد