☼ نوشته های در ب در ☼

می نویسمـ...شایـد بمانـد

☼ نوشته های در ب در ☼

می نویسمـ...شایـد بمانـد

وقت


وقت شما محدود است , آنرا با زندگی کردن طبق میل دیگران هدر ندهید.


در دام این تعصب گرفتار نشوید.


 با نتایجی که از طرز فکر دیگران به دست آمده زندگی نکنید.


اجازه ندهید صحبت های دیگران , ندای درونی و قلبی شما را خاموش کند.



کودکی


بازی های دوران کودکیمونو یادتونه  


گردو شکستم....!!!! 

گرگم و گله میبرم.......!!!!

بازی صندلی .....!!!! 

یارکشی هم که تو اکثر بازیهامون بود...


یه مطلب از بازی صندلی چند وقت پیش خوندم که نوشته بود 

تو کشور ژاپن بچه ها رو اینجور تشویق میکنن که چجور 5 نفری 

جوری بشینن که رو 4 تا صندلی جا بشن و عجیب همین نوع تربیت وقتی 

رشد میکنه میشه مدیریت به روش ژاپنی که باعث میشه حتی تو دنیای 

مدیریت و کارآفرینی تحولی ایجاد کنه..مدیریتی که تو اون تمام پرسنل یک 

موسسه یا کارخونه میتونند برای پیشرفت کار اون موسسه ایده بدن و فرقی 

نمیکنه که اون طرف کارگر باشه یا مدیر ...





یک تجربه


تجربه به من یاد داده هر کاری رو با میل باطنی خودم 


انجام بدم حتی محبت کردنو که اگر غیر این باشه ضمن 


پشیمونی از اون کار به دل دیگران هم نمیشینه .




قضاوت


قضاوت که میکنی بلند قضاوت کن ,


تا مخاطبت هم بلند از خودش دفاع کنه.


 وقتی آهسته محاکمه میکنی ..


چیزی جز جنگ روانی ایجاد نمیکنی, 


که تمام شدنش با خداست.



نکته


در زندگی نکته جالبی هست :


اگر چیزهای متوسط را نپذیرید ,


اغلب اوقات بهترین ها نصیبتان خواهد شد.



تضاد و تفکر


آدمها وقتی رشد میکنند که در کنار تضادها باشند 


جمع کردن یک گروه همفکر و طرفدار 


کار چندان سختی نیست.



دشت من



طوماری از یک بامداد

در نگاه خواب آلود یک دشت

بین دو تپه سبز خورشید

صدای جنگ رود و سنگ

و گنجشکان آشتی

و پادشاهی طبیعت

و من......

سرباز دشتم

آینه چشمانم را می بندم

و نسیم خرد می نوشم

و تنها.....

با یک دشت

همراه باد

و رقص پرندگان

و سمفونی غوکان.


معجزه ذهن



تو واقعیت ذهن موندم که از هر فکری 


قامتی ایجاد میشود به بلندای روح تو


و هر آنچه در نظر و فکرت آوردی بی سبب 


در بطن آن غرق خواهی شد.





رویای نور


هر شب چشمانم را به مـــــــــاه می آویزم


و صبح....


مرور میکنم خاطراااتــــــــــــــــ ماه را ــــــــــــــ



واژه یعنی تو

 


 دوست داشتم یک نفس تمام واژه های تکرارشدنت را ,   

 

در گلدانی به قامت تو می کاشتم.

 

تا سبزی حضورت بر دل گلدان بنشیند ,

 

و ثمرش یک بهار خاطره باشد.